روزمرگی های چرچیل

دلم‌ی املت چررررررب (روغن حیوانی!)

و بسیییییی تند

میخواد!!!!!

از اونا ک روغن روش معلومه‌ها!

یاااااا

نیمرو با روغن حیوانی

من گشنمه!⁦☹️⁩

فردا میریم کووووه همون کوهی ک آهو داره آی بله!!!!

یعنی ببین ب کجا رسیدم که!

با‌ی کوه رفتن با خانواده !

بدون هیچ هم سنی !

داره من و ب وجد میاره!

پ.ن: شما رفیقین واقعا؟!نه واقعا؟!چرا نمیگین بشینم درسمو بخونم!!!!

پ.ن: ممد میگه زبانم و تازه شروع کردم !بیا پارتنرم شو باهم بریم جلو میگم میگم اوکی منم تازه شروع کردم کجایی حالا؟!

ممد: اسم سه تا کتاب و میگه و میگه دو دور خوندمشون!

من: فقط میتونم بگم ازت بدم میاد⁦☹️⁩

همین الان حس کردم نیاز دارم تنها باشم⁦☹️⁩

می‌خوام برم کوه!

تنهایی!

بشینم اون بالا

فک کنم به همه چی⁦☹️⁩

باز غم لعنتی یهویی همه وجودم و گرفت!

بدم میاد تو اوج خوشی یهو اینطوری میشم😢

پ.ن:آخرین باری ک گذاشتم رفتم کوه مامانم کلی نگرانم شد!نمیدونم بهش بگم بیا باهام میاد یا نه ولی الان حس حرف زدم ندارم!

بریم بخوابیم😐✋

من آب خوردنی انقددددد دندونامو رو هم فشار میدم

علاوه بر اینکه فکم خسته میشه

یهو میگه تق😐

فقط من اینطوری ام یا شما هم همین و تجربه می‌کنید؟!🤔

√قرار بود از هفت شروع کنم 😐 عرضم ب خدمتتون ک الان ساعت یازده ه!!!!!

√خداروشکررررر ک حرف ممد و گوش نکردم و فقط دو واحد برداشتم این ترم

ممد نباشیم😂(ممد نماد درسخونی و تلاشگر بودن در کل دانشگاه!)

√چندتا از تکلیفا رو انجام ندادم و وقتش تموم شده😢

√دعام کنید ب شدت نیاز دارم ب نمره این درس⁦☹️⁩

ذهنم به شدت درگیر حرفای‌ی نفره!

کاش نزدیکم بود می‌تونستم باهاش رو در رو حرف بزنم!

الان کلا گیجم

از فردا

خودم و جمع و جور میکنم و کارا رو شروع میکنم

این بار با برنامه

:(

پ.ن:‌ی بار یکی بهم گفت یکدفعه تصمیم بگیر

خواستی جنایت ه کنی یکبار بگو من هستم یا من نیستم

دو دل بودن بدبختت میکنه

این روزا عجیب دارم به این نصیحت فک میکنم

پ.ن2: نصیحت میکنید باتوجه به شخصیت طرف نصیحت کنید ک با گوشت و پوست و استخونش عجین شه!

دیروز‌ی اتفاقی افتاد

ک تا همین الان از خوشی دارم میمیرم😆

یعنی نه خوشحالم نیستم

ناراحتم نیستم

سرِ سرم😂✋

بهتونم نمیگم چی شده🤭

خودم هنوز تو شوکم😆